فاوست
جمعه, ۵ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۱۵ ب.ظ
چه بر سرم آمده؟ گویی مانند فاوست روحم را فروخته ام؛ و چه هزینه ی گزافی. دیگر قلبی را حس نمی کنم که بتپد. چقدر غیرانسانی. چقدر منزجرکننده. چقدر تاریک.
۰۲/۰۳/۰۵
چه بر سرم آمده؟ گویی مانند فاوست روحم را فروخته ام؛ و چه هزینه ی گزافی. دیگر قلبی را حس نمی کنم که بتپد. چقدر غیرانسانی. چقدر منزجرکننده. چقدر تاریک.
بخش زیادی از تنهایی ما را عدم در بر گرفته
کاری جز پذیرش نمیشه کرد
انکار مارو به راه هایی میبره که بی راهه یک شوخی محسوب میشه در مقابلشون
و پذیرش بدون رنج میسر نیست
تجربهی این حال را در این چند بیت حافظ به روشنی حس میکنم:
در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکبِ هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود
زِنهار از این بیابان وین راهِ بینهایت