با من از غم هایت بگو. از آن ماه گرفتگی و از آن موی سفیدی که پنهانش می کنی. می توانی حتی، از آخرین شبی که گریسته ای بگویی زیرا که من می شناسمت. از ترس هایت بگو تا بتوانم به تو بگویم: آه دلبرکم من نیز می ترسم، بسیار! بسیار! از قدم هایت بگو؛ خاصه آن یک که گمان می کنی بیهوده بوده است و از خال هایت؛ خصوصا آنی که دوستش نداری.
که اگر نتوانم پناهت باشم، گویی رنجت می دهم.