موجودیت های عزیز به آن میزان اندک و نادر هستند که آن گاه که تصادفاً به آنها بر می خوریم، چنان سرشار از زندگی می شویم که فراموش می کنیم پیش از پیشامد چنین برخوردی، چگونه می زیسته ایم و آن گاه که این معدود تعلقات خاطر ما را ترک می گویند، چنان زندگی به ناگاه از قلبمان رخت می بندد که گویی هرگز نزیسته ایم. ای عزیزترین بخش های زندگی، به چه میزان موقتی هستید. ای بارقه های حیات که ستاره وار در تاریکی پدیدار می شوید، چگونه این قدر سریع ما را ترک می گویید؟
پی نوشت: آن گونه که بروسان می گوید:« اگر من نبودم، مرا در آن چیزهایی پیدا کنید که دوستشان داشتم.» و من می توانم این را در مورد خویشتن به آن بیفزایم: «و خاصه آن چیزهایی که مهرشان در من، در آنی شدت گرفت.»