یادداشت های شخصی

مگر آدمی چیست جز شوق هایش؟

یادداشت های شخصی

مگر آدمی چیست جز شوق هایش؟

خوانده ها، نوشته ها و احساسات ما برای معدود افرادی مهم خواهد بود چه بسا برای هیچکس جز خودمان، از این رو نوعی از خودانتشاری در این وبلاگ صورت خواهد گرفت که ناشی از نوعی احساس نیاز است، نه بیشتر و نه کمتر.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

ورتر جوانم؛ 

چند ماهی پیش در سطری از دفترم سخن «ژید» را نوشتم: «خداوندا، شور مرا افزون کنید.» اما کاملا از یاد برده بودم که هر معجزی را مرثیه ایست. آن گونه که «حامد احمدی» می گوید:

«زنده کردی که مرگمان بدهی

زنده کردی که بازمان بکشی؟»

 

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۰ ، ۰۱:۵۰
شکیلا رفیعی

ورتر جوانم؛

در سریال وست ورلد، دیالوگی وجود دارد که امشب بیش از هر زمان دیگری آن را درک کردم :«این لذات شدید، عاقبت وخیمی در پی دارند.» برخی لحظات هرگز نباید از یاد برده شوند، خاصه آن ها که تو را به جهان بینی و خودشناسی روشن تری می رسانند. در همین سریال از الگوریتم ها سخن گفته می شود؛ الگوریتم های ذهنی انسانی. یحتمل اعتراف نارسایی است لیکن فروید درست می گفت:«زندگی پنج سال اول زیست است، بقیه تنها نشخوار زندگی است.» بلی، الگوریتم ها باید همین باشند، اگرچه راه های بسیاری وجود دارد تا به شناخت نسبی ای از خویشتن برسی، لیکن برای مدتی خلاف الگوریتم هایت عمل کن (البته اگر بتوانی) و در نهایت درک خواهی کرد  شکنجه چیست و با خویش خواهی گفت:«گویی هرگز برای این کار برنامه نویسی نشده ام.» (این قسمت خوب ماجراست)، ولیکن گاه همه چیز وارونه می شود و در می یابی که در انحطاط گوی را از سایرین ربوده ای و همان هستی که تولستوی در رابطه با نیکولای در کتاب آنا کارنینا می گوید:«.. در دین و ایمان برای طبیعت پرحرارت و پراحساسات خود در پی یافتن زنجیری تلاش می کرد..». ذهنم پر است و بیراهه می رود. دیالوگ دیگر وست ورلد با این مضمون بود که او بارها در این زمان قرار گرفته و همین راه را انتخاب کرده است. فکر می کنم همین است؛ برای همیشه در بندیم. مسئله عدم وجود اختیار نیست؛ بلکه حیطه ی عمل محدود آن است. 

پی نوشت: «من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم       اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد» 

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۰ ، ۰۴:۳۳
شکیلا رفیعی